««راهــــــــــــ شـــــــــیـــعــــه»»

فعالیت های فرهنگی و مذهبی
مشخصات بلاگ
««راهــــــــــــ شـــــــــیـــعــــه»»

اینجا یک رسانه برای اشاعه فرهنگ غنی تشیع است.
راه شیعه یعنی راه سرخ اباعبدالله الحسین(ع)
یعنی شهادت

الکسا

مقتدر مظلوم :: نوای وبلاگ

کد موزیک آنلاین برای وبگاه
پیوندها

۴ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

نهم ذیحجه را ‏روز عَرَفه گویند. این روز از روزهای مهم برای مسلمانان و از جمله شیعیان است. گرچه عید نامیده نشده اما همچون عید خوانده شده است. از سوی دیگر از آنجا که امام سوم شیعیان حرکت خود را بسوی کربلا پس از مراسم حج آغاز کرد برای شیعیان از اهمیت بسزایی برخوردار است. همچنین زیارت امام سوم شیعیان در این روز بسیار توصیه شده است. «دعای امام حسین در روز عرفه» از مهم ترین اعمال این روز است که پس از نماز ظهر و عصر خوانده میشود.عید قربان پس از روز عرفه قرار دارد.

عرفه روز شناخت

دعای عرفه امام حسین (علیه السلام) دعای عمیقی است که در آن امام بخشی از شناخت هستی، صاحب هستی و خود را به صورت نمادین مطرح کرده‌اند. اینکه انسان بعد از فهم، چگونه با خالق هستی ارتباط برقرار کند و چه طور این هیبت و عظمت را در هستی هضم نماید، بیان می‌کنند.

ده شب اول ماه ذی الحجه از ایام مبارک سال است که به احتمال قوی جزء ده شبی است که خداوند در سوره فجر به آن قسم یاد کرده است: «و الفجر و لیال عشر». بنابراین، این روزها از پر رمز و رازترین روزهای سال است به گونه‌ای که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است: «عمل خیر وعبادت در هیچ ایامی نزد حق تعالی محبوب‌تر از این دهه نیست»

از روزهای مهم این دهه، روز عرفه است که اعمال خاص خود را دارد که یکی از عظیم‌ترین آن‌ها دعای امام حسین (علیه السلام) در روز عرفه است. زیارت عرفه امام حسین (علیه السلام) از این لحاظ بسیار حائز اهمیت است که خود امام حسین (علیه السلام) مجری و مجاهد و شاهد این نبرد خونین است که عیدی بزرگ بر خویش بر پا کردند و در زیارت عرفه، گوشه‌ای از این حماسه را به عالمیان معرفی می‌کنند و صحنه نمایش قربانی خویش را به سال 61 هجری و یک ماه بعد از عرفه و میدان کربلا موکول می‌کنند. به راستی سردار این جدال بزرگ در اسلام امام حسین (علیه السلام) است که سمبلی است خونین که در آخرین حج خود به سال 60 هجری در شب عرفه از مکه خارج شدند تا در حرکتی ممتد چهار اصل بزرگ اسلامی را با هم به تصویر بکشاند.

«حج، هجرت، جهاد، شهادت»

دعای عرفه امام حسین (علیه السلام) دعای عمیقی است که در آن امام بخشی از شناخت هستی، صاحب هستی و خود را به صورت نمادین مطرح کرده‌اند. اینکه انسان بعد از فهم، چگونه با خالق هستی ارتباط برقرار کند و چه طور این هیبت و عظمت را در هستی هضم نماید، بیان می‌کنند.

امام جایگاه واقعی حاجی را بعد از کشف و معرفت به کنه هستی، معین می‌کنند و نحوه چگونه زیستن با خود واقعی در کنار خدای خالق و رحمان و ارتباط با او را ترسیم می‌سازند.

اگر ما می‌خواستیم در روز عرفه وجود خویش، شناخت واقعی از هستی داشته باشیم می‌بایست به اندازه هستی عمر می‌کردیم و این امر عملاً مقدور نیست، اما زیارت عرفه امام حسین (علیه السلام) به طور مختصر این فهم را در ما ایجاد می‌کند.

و اوست شنوای دعاها و زداینده اندوه‌ها و بلندگرداننده درجه‌ها و کوبنده گردنکشان. پس معبودی نیست جز او و چیزی با او برابری نکند و چیزی همانند او نباشد و اوست شنوای بینا و دقیق آگاه و اوست بر هر چیز توانا.

در آغاز دعا امام حسین (علیه السلام) به اولین صفات خداوند که در مرحله اول یک بنده باید به آن توجه داشته باشد اشاره می‌کنند، تا دل حاجی آگاهی و شناخت اولیه را برای تقاضای خود نسبت به صاحب هستی به دست آورد و سپس اعتراف اولیه به درگاه خداوند توسط فرد آغاز می‌شود:

«ستایش از آن خدایی است که قضایش را دفع کننده‌ای و عطایش را باز دارنده‌ای نیست، و هیچ سازنده‌ای، همانند صنع او پدید نتواند آورد، و اوست بخشنده وسعت‌بخش. پدیده‌های گوناگون آفرید و آفریدگان را به حکمت خویش استوار ساخت، پدیده‌های [جهان هستی] بر او پوشیده نمانند و امانت‌های [عالم وجود] نزد او تباه نشوند. پاداش‌دهنده عمل هر کس است و سامان‌دهنده [زندگانی] هر قناعت‌پیشه و مهرآورنده بر هر نالنده و فروفرستنده سودها و نازل کننده کتابی است که فراگیرنده [همه حقایق جهان هستی] است به واسطه نور رخشان. و اوست شنوای دعاها و زداینده اندوه‌ها و بلندگرداننده درجه‌ها و کوبنده گردنکشان. پس معبودی نیست جز او و چیزی با او برابری نکند و چیزی همانند او نباشد و اوست شنوای بینا و دقیق آگاه و اوست بر هر چیز توانا. خداوندا من مشتاقانه به تو گرایم و به مقام پروردگاریت گواهی دهم، اقرار کنم به این که تویی پروردگار من و به سوی توست بازگشت من. وجودم به نعمت خویش آغاز کردی پیش از آنکه چیزی در خور یاد باشم، از خاکم آفریدی ...»

لطفا ادامه مطلب را ملاحظه فرمایید

 

  • رضا نعمتی ««راهـــــ شـــیـــعــــه»»

   پاسدار شهید علی صادقی

 

   شهید علی صادقی در اوّل مرداد ماه سال ۱۳۲۷ در روستای «کرده ده» از توابع شهرستان «مراغه» در خانه ای محقر امّا مصفّا به نور ایمان،پا به عرصۀ وجود گذاشت.او از همان ایّام خردسالی با مسائل دینی و مذهبی آشنا گردید و با احساسات پاک اسلامی رشد وتربیت یافت. وی برای امرار معاش و گذراندن معیشت زندگی به شغل بنائی می پرداخت.با این که از نعمت سواد محروم بود از رویدادهای سیاسی اجتماعی شناخت درسـت و کافی داشت،چنانکه در اوج قیام مردمی ملّت بزرگ ایران،در اکثر تظاهرات و راهپیمائی ها بطور فعّالانه و مسـتمر شرکت می کرد.

   وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی،در پایگاه مسجد «علوی بهار»برای حفظ و حراست از آرمانها و ارزشهای اسلامی انقلاب همت گماشت و در سال ۱۳۵۱ ه.ش ازدواج نمود که حاصل این ازدواج سه پسر و یک دختر است که از او به یادگار مانده است.

 

   پس از شروع جنگ تحمیلی که دفاع از حریم اسلام و انقلاب او و همۀ جوانان غیور کشور را به سوی جبهه ها می طلبید،درسال ۱۳۶۱ه.ش خانواده اش را به خدا سپرد و ازتعلقات و دلبستگی های دنیوی خود را رهانید و بسوی جبهه ها شتافت.

 

  علی در عملیات های «والفجر ۸ » و«کربلای۵ »حضوری فعّالانه داشت که عاقبت در «عملیات کربلای ۵ »  درمنطقۀ «پاسگاه زید» براثراصابت تیر مستقیم دشمن به عاشورائیان کربلای ایران پیوست.

   

   علی به خدا رسید،همانگونه که خودش در وصیتنامه اش نگاشته است: «...خانواده عزیزم! راهی که من و سایر آنهائی که در این مسیر و در این راه قدم برمی دارند و قدم برداشته اند،راه درست حق و حقیقت است و انتهایش رسیدن به ملکوت و به الله است.

    به شما توصیه میکنم که همیشه به فرمایشات رهبر عزیز که جانشین بر حقّ مهدی موعود (عج) است جامۀ عمل بپوشانید و همواره در صحنۀ انقلاب باشید ...»

لطفا برای دیدن عکس های شهید به ادامه مطلب بروید

  • رضا نعمتی ««راهـــــ شـــیـــعــــه»»
بیست و پنجم ذیقعده، هم زمان با دحوالارض یعنی گسترش یافتن زمین است. از امیرالمومنین ـ علیه السلام ـ روایت شده است که فرمودند:

«نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست وپنج ذی القعده بود. کسی که در این روز روزه بگیرد و شبش را به عبادت بایستد، عبادت صد سال را که روزش را روزه و شبش را عبادت کرده است خواهد داشت.»

همچنین در برخی از روایات این روز به عنوان روز قیام امام زمان مهدی موعود(عج) معرفی شده و خاتم المحدثین، شیخ عباس قمی (ره) روز دحوالارض را از چهار روز معروفی ذکر کرده که روزه آن ثواب هفتاد سال عبادت را دارد. 

روز دحوالارض از روزهای پر برکت خدا برای بندگان سالک الی الله

 

به تعبیر عارف بزرگ سید بن طاوس: «اِنَّ لِاَوقاتِ الْقَبُولِ اَسْراراً لِلّهِ جَلَّ جَلالُهُ ما تُعْرِفُ اِلّا بِالْمَنْقُولِ؛ همانا وقت‌های پذیرش را اسراری است که از آنِ خداست و جز به ایات و روایات شناخته نمی شوند».

لطفا به ادامه مطلب توجه فرمایید

 

  • رضا نعمتی ««راهـــــ شـــیـــعــــه»»

   پاسدار شهید صیاد (سعید) عالی

             

خمس مادر

 شب حال غریبی داشت . دل آسمان مثل دل من گرفته بود . تک ستاره ای از گوشه آسمان ، خودی نشان می داد.  پنجره باز بود و باد آرامـی پرده  توری پنجره را بـه بازی گرفته بود . حال خودم را نمی فهمیدم . حال مادر صیاد هم بهتر از من نبود  و سردرگمی آشکاری در حرکاتش به چشم می خورد . سفره شام گسترده بود و همه دور هم جمع شده بودیم . امّا هیچ کدام میل به غذا نداشتیم . تا ساعتی قبل بحث از شهادت بود و رفتن صیاد .

     مادرش کنار سفره نشسته بود ، امّا فکرش جای دیگری بود . غذا را توی بشقاب بازی می داد و چیزی نمی خورد . از حالش با خبر بودم . می دانستم که بغضی گلو گیر راه نفسش را گرفته ، تاب نشستن نیاورد . بلند شد وکنار پنجره رفت . چشمهای صیاد هم در پی مادرش به هر سو می چرخید . دل مادرش ، مثل دل آسمان گرفته بود . عاقبت طاقتش طاق شد و گریست . اشک در چشمان صیاد حلقه زده بود . تاب دیدن اشک مادر را نداشت . بلند شد و پرسید :«مادر من ! عزیز من ! چرا ناراحتی؟ من که چیزی نگفتم  . »   

    مادرش جواب داد : «چرا ناراحت نباشم ؟ مگر به آسانی بزرگت کردم . مگر حدیث دل کندن به این راحتی است ؟ »

     من دیدم که صیاد با مهر و محبت به مادرش گفت : «اگر در راه خدا باشد بله ، دل کندن کار ساده ای است .» بعد خندید وگفت :« ببین مادرِ من ! خمس هر مال واجب است .پنج اولاد داری و خمس اولاد تو هم من هستم !»

فرازی از زندگی شهید:

     در سال ۱۳۳۹ ه.ش در قریه «برزندیق » از توابع شهرستان «کلیبر » در ۱۵۰ کیلومتری تبریز  پا به پهنۀ هستی گذاشت . بعدها به علّت شغل پدر با خانواده اش به تبریز نقل مکان کرد . «صیاد » بیشتر از هشت سال نداشت که به کار درکارگاه قالیبافی مشغول شد تا با دستهای کوچک خود در امر معاش یار و یاور خانواده باشد . او روزها در کارگاههای تاریک و نم گرفته ، قالیبافی می کرد شبها راهی کلاس درس و مدرسه می شد . به علّت کار طاقت فرسا و نیاز شدید ، تا کلاس اوّل راهنمائی درس خواند و بعد از آن درس و مدرسه را رها کرد و به کار گلگیرسازی مشغول شد .

 

     صیاد ، در اوج قیام مردمی ، همواره جزو کسانی بود که در راهپیمائی ها و تظاهرات مردمی علیه رژیم طاغوت شرکت می کرد . او در خانواده ای بالیدن گرفته بود که بعد از انقلاب و قبل از آن همواره از اسلام و راه امام حمایت  میکردند . خانواده ای که با چهار پاسدار و یک طلبۀ بسیجی آزاده  که ۶ سال طعم تلخ اسارت را چشیده در پاسداری از ارزشهای انقلاب از هیچ کوششی دریغ نکرده اند .

    صیاد در سال ۱۳۵۸ ه.ش بعد از شش ماه آموزش نظامی درپادگان «عجب شیر » دوره خدمت سربازی اش را به پایان رساند و سپس در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۵۹ ه.ش به جرگه سبز پوشان سپاه پیوست . او قبل از اعزام به جبهه افتخار حفاظت از عالم وارسته و ربّانی « شهید آیت الله مدنی (قدس سره) » را بر عهده داشت .  او چون حضور خویش را در جبهه ها ضروری می دید در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۰ه.ش به سوی میادین نبرد اعزام گشت و در گروه جنگهای نامنظم شهید «چمران» ، مشغول دفاع از آرمانهای انقلاب و تمامیت ارضی کشور شد . صیاد به قصد صید شهادت می رفت و جز آرزوی دیدار یار ، هوسی درسر نمی پروراند .

     قبل از اعزام به جبهه ، برای دیدار مرادش «آیت الله مدنی (قدس سره) » می شتابد  و از آن عالم مجاهد التماس  می کند که برای شهید شدنش دعا کند . آیت الله مدنی (قدس سره)  می فرماید :« من قبل از شما شهید خواهم شد ! »

او جز راه سرخ بلا ، صراط مستقیمی نمی شناخت و در این راستا خود نگاشت : «برادر جان ! این مأموریت از جانب خداوند است...اگر خداوند لیاقت داد و خبر شهادت من رسید ، موقع عروسی مرا در نظر بگیریدو شادی کنید.  این بهترین راهی است که یک شخص می تواند برود . خداوند این سعادت را نصیب من بکند تا من هم بتوانم قدمی بردارم . مادر جان ! دراین برهه از زمان برای فرزندتان آرزوی پیوستن به « علی اکبر(س)» را داشته باشید و به خودتان ببالید که امانت خداوند را به خودش باز می گردانید . »

    عاقبت این پاسدار  رشید اسلام  و انقلاب در  ۵ مهر ۱۳۵۹ ه.ش در منطقه «سوسنگرد ـ سودانیه » بر اثر بمباران هوائی دشمن و اصابت تیر و ترکش به ناحیه سر و پشت و دست به شهادتی سرخ ، همانگونه که آرزو داشت دست یافت و بر بارگاه  کبریائی حق واصل شد .   

    سردار جانباز برادر حاج مصطفی مولوی نحوه شهادت ایشان را اینگونه بیان کرده است :

    «...حدود دو هفته از عملیّات ۲۰ شهریور سال ۱۳۶۰ با نام عملیّات شهید مدنی (قدس سره) در منطقه سوسنگرد می گذشت . آن موقع فرماندهی نیروهای آذربایجان به عهدۀ برادر بزرگوار سردار جانباز «حاج ناصر بیرقی » بود . روی خاکریزی کنار هم نشسته بودیم و با هم صحبت می کردیم که در این حین هواپیماهای عراق سر رسیدند و ارتفاع خود را کم کردند و سپس شروع به تیراندازی نمودند . در آن لحظه ما شاهد ایثار و از خود گذشتگی شهید«صیاد عالی» بودیم . او برای اینکه تیرهای شلیک شده از هواپیماهای دشمن به برادر «حاج ناصر بیرقی » اصابت نکند و او آسیب نبیند خودش را روی او انداخت تا  اگر تیری هم بر می خورد به او بخورد . بحمد الله در آن لحظه تیری اصابت نکرد ولی دفعه بعد که هواپیماها به پائین آمدند و با تیر بارشان شلیک کردند صیاد عالی به شهادت رسید.

منبع مطالب:کتاب باغ شقایق ها(یاد نامه شهدای حکم آباد)

 

  • رضا نعمتی ««راهـــــ شـــیـــعــــه»»