««راهــــــــــــ شـــــــــیـــعــــه»»

فعالیت های فرهنگی و مذهبی
مشخصات بلاگ
««راهــــــــــــ شـــــــــیـــعــــه»»

اینجا یک رسانه برای اشاعه فرهنگ غنی تشیع است.
راه شیعه یعنی راه سرخ اباعبدالله الحسین(ع)
یعنی شهادت

الکسا

مقتدر مظلوم :: نوای وبلاگ

کد موزیک آنلاین برای وبگاه
پیوندها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت زهرا» ثبت شده است

 

نوشتن از اهل بیت بهانه نمی خواهد چون روزگار و روزها متعلق به ایشان است مخصوصا اگر  از حضرت زهرا (س) باشد.

اما برای این نوشتار دو بهانه داریم.

یکی قرار و عهدی است که با وبلاگ بال گشاده برای امروز داشتیم و دیگری ایامی است که پشت سر گذاشته ایم.

این روزها روزهای غم حضرت زهراست.

روزهای بی محسنی ، روزهای بی پدر بودن و بی پدر زیستن.

روزهای هجوم به خانه ی خورشید.

در این نوشتار تلاش شده است تا زوایایی از  زندگی حضرت زهرا  (س)به قلم درآید.

هیچ نوشته ای در مورد ائمه کامل نیست چون کسی را یارای گفتن از حضرات معصومین نیست اما گفته اند:

(آب دریا را اگر نتوان کشید    هم به قدر تشنگی باید چشید)

پس تمام کاستی ها را بر من ببخشید.

لطفا این گزارش را در ادامه مطلب مطالعه فرمایید.

  • رضا نعمتی ««راهـــــ شـــیـــعــــه»»
 

 

نخستین کسى که بر پیامبر گرامى نماز گزارد، امیرالمؤمنین بود، سپس یاران پیامبر(ص) دسته‌دسته بر پیکر مطهر ایشان نماز گزاردند. پس از رحلت حضرت، فاطمه(س) در اجتماع زنان با بیان غم‌باری فرمود: «همه از خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم. وحی و خبر آسمانی از ما قطع شد».

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روزهای پایانی برخی اوقات به مسجدى مى‌‌رفت و با مردم نماز مى‌‌گزارد و برخى از موضوعات را تذکر مى‌‌داد.

ماجرای قصاص از پیامبر اکرم (ص)

در یکى از روزهاى بیمارى، در حالى که سرش را با پارچه‌‌اى بسته بود و امام على علیه‌السّلام و فضل بن عباس زیر بغلش را گرفته بودند وارد مسجد شد و روى منبر قرار گرفت و شروع به سخن فرمود و گفت: مردم! وقت آن رسیده است که من از میان شما غایب شوم. اگر به کسى وعده‌‌اى داده‌‌ام آماده‌‌ام انجام دهم و هر کس طلبى از من دارد بگوید تا بپردازم.

در این موقع مردى برخاست و عرض کرد: چندى قبل به من وعده دادید که اگر ازدواج کنم، مبلغى به من کمک کنید.

پیامبر فوراً به فضل دستور داد که مبلغ مورد نظر او را بپردازد و از منبر پایین آمد و به خانه رفت.

لطفا این گزارش زیبا را در ادامه مطلب ملاحظه فرمایید.

  • رضا نعمتی ««راهـــــ شـــیـــعــــه»»

امشب آغاز غم  های بی پایان  زهراست...

 

گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است
دیدم شروع محشر کبرای دیگر است


گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه
تاریک تر ز عرصة تاریک محشر است


گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین
اشک عزا به دیدة زهرای اطهر است


گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر
دیدم که روز، روز عزای پیمبر است


پایان عمر سید و مولای کائنات
آغاز دور غربت زهرا و حیدر است


قرآن غریب و فاطمه از آن غریب تر
اسلام را سیاه به تن، خاک بر سر است


روی حسین مانده به دیوار بی کسی
چشم حسن به اشک دو چشم برادر است

ای دل بیا و گریة زینب نظاره کن
مانند پیروهن جگر خویش پاره کن

 

 

زهرا به خانه و ملک الموت پشت در
از بهر قبض روح شریف پیامبر


از هیچ کس نکرده طلب اذن و ای عجب
بی اذن فاطمه ننهد پای پیش تر


با آن که بود داغ پدر سخت، فاطمه
در باز کرد و اشک فرو ریخت از بصر


یک چشم او به سوی اجل چشم دیگرش
محو نگاه آخر خود بود بر پدر


اشک حسن چکیده به رخسار مصطفی
روی حسین بر روی قلب پیامبر


دیگر نداشت جان که کند هر دو را سوار
بر روی دوش خویش به هر کوی و هر گذر


زد بوسه ها به حلق حسین و لب حسن
از جان و دل گرفت چو جان هر دو را به بر

هر لحظه یاد کرد به افسوس و اشک و آه
گاهی ز طشت و گاه ز گودال قتلگاه

 

 

 


پیغمبری که دید ستم های بی شمار
از کس نخواست اجر رسالت به روزگار


چون ارتحال یافت خلایق شدند جمع
تا هدیه ای دهند به زهرای داغدار


گویا نداشت شهر مدینه درخت و گل
کآن را کنند در قدم فاطمه نثار


بر دوش بار هیزمشان جای دسته گل
رنگ شرارت از رخشان بود آشکار


بابی که بود زائر آن سید رسل
آتش زدند عاقبت آن قوم نا به کار


بر روی دست و سینة آن بضعة الرسول
تقدیم شد سه لوحه به عنوان افتخار


سیلی و تازیانه و ضرب غلاف تیغ
ای دل بگیر آتش و ای دیده خون ببار

آید صدای فاطمه از پشت در به گوش
تا صبح روز حشر مباد این صدا خموش

 

 

 


دردا که بعد فاطمه روز حسن رسید
روز ملال و غصه و رنج و محن رسید


از زهر همسرش جگرش پاره پاره شد
بس تیرها که لحظة دفنش به تن رسد


بعد از حسن به نیزه عیان شد سر حسین
بیش از هزار زخم ورا بر بدن رسید


بر پیکری که بود پر از بوسة رسول
از گرد و خاک و نیزه شکسته کفن رسید


از جامه های یوسف کرببلا فقط
بر زینب ستم زده یک پیرهن رسید


پاداش آن نصایح زیبا از آن گروه
تیرش درون سینه، سنان بر دهن رسید


"میثم" بگو به فاطمه زآن خیمه ها که سوخت
یک کربلا شرارة آتش به من رسید


مرثیه خوان خامس آل عبا منم
در خیمه های سوخته اش سوخت دامنم


*** شعر از استاد حاج غلامرضا سازگار***

عکس هایی از حرم و ضریح پیامبر و عکس های زیبایی از بقیع در ادامه مطلب گذاشتم دیدنشان خالی از اشک نخواهد بود...

  • رضا نعمتی ««راهـــــ شـــیـــعــــه»»
 
 
 
  • رضا نعمتی ««راهـــــ شـــیـــعــــه»»