««راهــــــــــــ شـــــــــیـــعــــه»»

فعالیت های فرهنگی و مذهبی
مشخصات بلاگ
««راهــــــــــــ شـــــــــیـــعــــه»»

اینجا یک رسانه برای اشاعه فرهنگ غنی تشیع است.
راه شیعه یعنی راه سرخ اباعبدالله الحسین(ع)
یعنی شهادت

الکسا

مقتدر مظلوم :: نوای وبلاگ

کد موزیک آنلاین برای وبگاه
پیوندها

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

-الو سلام

-سلام آقا ابراهیم  چطوری چه خبر؟

-ممنون.

یه خبری دارم نمی دونم بگم یا نه.

 

-بگو.چی شده؟

 

-حاج عباس رو یادته؟همون که جنوب راوی بود

-خب؟

-شهید شده.تو سوریه جنازش هم نتونستن پیدا کنن.

به همین راحتی .

صبح روز شنبه 25 بهمن من اینطوری شروع شد.

خیلی وقت بود منتظر این خبر بودم.بی تعارف حاج عباس لایقش بود.

چندین ساله راهیان نورمیرم.تو یادواره ها هستم تو هر جایی که بفهمم از شهدا حرفی خواهد بود سعی می کنم باشم.زیاد نبودن کسانی که با دیدنشون از ته دل شهدا رو در وجودشون دیدم.

سه چهار نفر شاید.شاید یکی هم حاج یعقوب باشه که لایق شهادت باشه.یکی هم سید ابوالفضل و یکی دو نفر دیگه.

خلاصه حاج عباس از عید سال 93 تو کاروان راهیان نور وارد زندگی ما ، ذهن ماو خاطرات ما شد.

همه چیزش سر جاش بود.

به وقتش شوخ بود.مداح بود ، راوی بود با لحن خودش و و سبک خودش.

خیلی تلاش کردم امسال یادواره شهدای منطقه دعوتش کنم بیاد روایت گری اما به هر دری زدم نتونستم پیداش کنم.شنیدم سوریه هست.از همون روز بود که شاید باور کردم باید منتظر این خبر باشم اما سخت بود.

صبح که رفیقم ابراهیم زنگ زد تا اسم حاجی رو برد فهمیدم چی شده اما نمی خواستم باور کنم.

به یکی از دوستان که تو سوریه باهاش بود زنگ زدم.

تا گوشی رو برداشت گفت آقا خدا رحمتش کنه میخواستم بهت خبر بدم.

بازهم باور نکردم.

به یکی از دوستای مشترک زنگ دم.دومی ، سومی ، چهارمی.

انگار قضیه جدیه.

کلا آدمی هستم که در مصائب صبور هستم.اما امروز نه دلم می خواست صبور باشم و نه می توانستم.

حاج عباس هم رفت و داغش به دل ما موند.

حیف بود شهید نشه اما زود بود.

شهید مدافع حرم حاج عباس عبدالهی

 

 عکس هایی زیبا و اختصاصی را از این شهید بزرگوار در ادامه مطلب ملاحظه بفرمایید.

 برای پیوستن به کانال تلگرام «راهــــ شـــیـــعـــه» اینجا کلیک کنید


««راهـــــ شـیــعـــه»» raheshia.blog.ir


  • رضا نعمتی ««راهـــــ شـــیـــعــــه»»

 


سالهای زیادی گذشته است حدود 31 سال.

چه کسی می داند هر روزش چگونه به شب می رسد؟

 

که می داند شبها چگونه به خواب می رود و نصف شبها چند بار بیدار می شو د و دنبال پسر می گردد؟

چه کسی می داند حال و روز مادران و پدران شهدای جاویدالاثر را؟

ما چه می دانیم گمشده یعنی چه؟


چگونه باید فهمید حال پدر و مادری را که فرزندش را ،حاصل شبها و روزها زحمتش را  گم کرده.در دشتهای سوزان شلمچه.در رمضان.در آن عملیات سخت و نفس گیر


عملیاتی که خیلی ها در آن انتظار را آموختند.

شهید علی بهروزی یکی از هزاران شهید مفقودالاری هست که پدری پیر و دلشکسته و مادری قد خمیده منتظر نشانی از اوست و در این سالهای طولانی این انتظار را آموخته اند اما چه کسی می داند شاید این شهید بزرگوار عهدی دارد با خدای خود تا همینطو بی نشان بمان و شاید این بی نشنی اثر استجابت دعای اوست.

 

شاید هنوز موقع آمدنش نرسیده.


شاید با پیکر پاکش هم می خواهد درسی به ما بدهد و باید در موقعیتی خاص بیاید.


 

 نمی دانم حکمت این انتظار طولانی چیست اما ...

اما چه؟


 

برگی کوتاه از زندگی شهید علی بهروزی را در ادامه مطلب ورق خواهیم زد


  • رضا نعمتی ««راهـــــ شـــیـــعــــه»»