السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
خورشید در آغوش ستاره می درخشید
توحید خدا به گاهواره می درخشید
بر دامن زهرایی ِّ نجمه گل زهرا
از روح و تن نبی عصاره می درخشید
قابی ز ِ علوم عرش در صورتی از خاک
در حال نظاره و اشاره می درخشید
در خانه ی موسی نفسی برتر از عیسی
از فاطمیــّون علی دوباره می درخشید
کشتی ِّ نجات نوح نه نجات عالــَم
از موج دسیسه و شراره می درخشید
بهر نظری ملائکه بست نشستند
از عشق رضا همه سر و دست شکستند
فالی به تماشای نگارم زدم امشب
با حافظ طنــّاز کنار آمدم امشب آمد
با جان به خریداری ِّ یار آمدم امشب
تو عالـــِم آل ُ لــَله و من جاهل درگاه
بر من نگه انداز که زار آمدم امشب
هرگز نشده سائلی از خانه ی تو رد
هرگز نشده سائلی از خانه ی تو رد
صیــّاد محبــّت به شکار آمدم امشب
مسکین سر سفره ی احسان رئوفم
بر چشم قدم نــِــه که غبار آمدم امشب
از پشت در خانه مکن نوکرت آزاد
قلبم گره بنداز تو در پنجره فولاد
دلشادم و در هیأت میلاد نشستم
چون با توام انگار گوهرشاد نشستم
باران کریمانه و حوض حرم و موج
من رو به سوی پنجره فولاد نشستم
دلتنگی ِّ ایوان طلا و حرم یار
شوری شد و شد سینه غم آباد نشستم
گفتند جواز سفر عشق تو هستی
تا کرب و بلا راه من افتاد نشستم
تو حج ِّ فقیرانی ُّو من حاجی ِّ عاشق
با نیــّت لبــّیک به اِجلاد نشستم
راهی به خدا هستی ُّو صهبای نجاتی
آبی ز ِ فراتی ُّو دعای عرفاتی
آوای جرس می رسد و مانده ام حیران
بستند همه بار و منم بی سر و سامان
این قافله راهی سوی بین الحرمین و ....
آن در طلب یار ِ نهان سوی بیابان
شوق عرفات است و وصال رخ مهدی
که شعله کــِشد هر سحر و شام از این جان
جا ماندم و درمانده شدم قافله سالار
پایان بده آقا شب تنهایی ُّ و هجران
این پرده نشینی نفس عشق بریده
بــِنمای رخ و سینه ی عشـّاق مسوزان
حالا که در ایرانی ُّو مهمان رضایی
آقا به تماشای محبــّان نمی آیی ؟؟؟
شاعر:حسین ایمان
میلاد مسعود شمس الشموس ولی نعمت ایرانیان سلطان علی بن موسی الرضا علیه السلام مبارک باد.
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
آقا جان دعوتمان کن تا ما هم در صحن انقلاب کنبد و بارگاهت را نظاره گر باشیم