نوشتن از شهدا همیشه و همه جا سخت است اما برای من نوشتن از روح الله سخت تر است .به اقتضای سنمان که کودکی خود را در جنگ سپری کردیم زیاد با شهدا آشنا نیستیم. فقط از شهدا حجله هایشان و تشییع شان را به یاد داریم. اما روح الله برای من یک دوست بود. با هم بزرگ شدیم کودکی مان با هم گذشت و تقریبا تا وقتی که وارد سپاه شد همیشه همدیگر رو می دیدیم اما وارد سپاه که شد دیگه ندیدمش یادمه فقط یک بار تو مسجد دیدمش با یه نفر دیگر اومده بود نماز جماعت دستش هم بسته بود از دور سلام علیک کردیم پرسیدم دستت چی شده جواب درستی نداد من هم زیاد پاپی نشدم تا این که اون روز لعنتی رسید فرمانده پایگاه زنگ زد بهم گفت تو کسی به اسم روح الله نورزاد می شناسی؟ گفتم نورزاد نیست نوزاد هست برادر حسین از اعضای پایگاهمون چطور مگه؟گفت بعدا می گم. بهش گفتم آقا یونس پسر خوبی هست ها اگه برا تحقیق اومدن تایید کن. چیزی نگفت دو سه روز بعد از سر کار که می اومدم رسیدم سر کوچه پدری شون. دیدم یه بنر زدن عکس روح الله هم هست تعجب کردم اما تا رسیدم پاهام سست شد دیگه نتونستم راه برم تکیه دادم به دیوار و چند دقیقه فقط زل زدم به عکسش. خدای من روح الله ؟ شهادت؟ سیستان؟ عبدالمالک ریگی؟ شهید شوشتری؟ آخه اینها چه ربطی به هم دارن؟ چطور روح الله شهید شده و چند روزه من نشنیدم؟ خلاصه رفتیم و تشییعش هم کردیم و برگشتیم تا یکی دیگه از دوستا هم پر بکشه و دل ما رو بیشتر داغدار کنه. از روح الله فقط لبخند های همیشگی که بر لب داشت رو به یاد دارم و کارگاهی که با هم اونجا قالی بافی می کردیم.اما حالا او کجا و ما کجا.
نام : روح الله نوزاد
تاریخ تولد : 1364 - تبریز
یگان خدمتی : یگان ویژه صابرین سپاه
تاریخ شهادت : 1388/7/26
نحوه شهادت : اصابت ترکش بمب به قلبعلت شهادت : انفجار بمب عامل انتحاری گروهک تروریستی عبدالمالک ریگی. این شهید بزرگوار در تاریخ 26 مهر 1388 در معیت سردار بزرگوار شهید نورعلی شوشتری در همایش وحدت قبایل بلوچستان در انفجار بمب یکی از عوامل انتحاری گروهک تروریستی جند الشیطان عبدالمالک ریگی و اصابت ترکش آن به قلبشان به شهادت رسیدند.
خاطراتی از شهید روح الله نوزاد از زبان همرزمانش و عکسهایی از او در ادامه مطلب گذاشتم امیدوارم بپسندید